شفیقه کیوان
چکیده
«موزاییک» بهعنوان مضمونی در ادبیات و نیز استعارهای از ادبیات مدرن توسط لوسین دلنباخ، منتقد و نظریهپرداز معاصر «موزاییک» بهعنوان مضمونی در ادبیات و نیز استعارهای از ادبیات مدرن توسط لوسین دلنباخ، منتقد و نظریهپرداز معاصر سوئیسی مطرح شده است. دلنباخ از «موزاییک» برای فهم زیباشناسیِ ادبیات مدرن و ساختار ...
بیشتر
«موزاییک» بهعنوان مضمونی در ادبیات و نیز استعارهای از ادبیات مدرن توسط لوسین دلنباخ، منتقد و نظریهپرداز معاصر «موزاییک» بهعنوان مضمونی در ادبیات و نیز استعارهای از ادبیات مدرن توسط لوسین دلنباخ، منتقد و نظریهپرداز معاصر سوئیسی مطرح شده است. دلنباخ از «موزاییک» برای فهم زیباشناسیِ ادبیات مدرن و ساختار نوشتار پارهپاره، که از دستآوردهای مدرنیته است، استفاده میکند. او دو ویژگی متضاد برای متن موزاییکی برمیشمرد: ۱. منقطع بودن اجزای تشکیل دهنده، ۲. وحدت کلی. به عقیدۀ دلنباخ، انعکاس پلورالیسم مدرن و در عین حال راهحل از هم نپاشیدن وحدت و انسجام در الگوی موزاییک نهفته است. ویرجینیا وولف از اولین نویسندگان قرن بیستم میلادی است که در آثارش با نوشتاری از همگسیخته و منقطع به بازتاب زیباشناسانۀ دگرگونی و آشفتگی جهان درون و بیرون انسان عصر مدرن پرداخته است. این پژوهش برآنست تا نشان دهد که نوشتار ازهمگسیختۀ وولفی از نوع موزاییکی است که دلنباخ تعریف کرده است. بر همین اساس، دو مشخصۀ اصلی موزاییک (ناهمگن و همگن بودن) در ساختار، عناصر اصلی (زمان و مکان، زاویه دید، شخصیت پردازی)، تصاویر و موتیفها، و مضامین و درونمایههای آثار وولف بررسی شدهاند. این پژوهش نشان میدهد که الگوی موزاییک نه تنها در فرم که در مضمون و محتوای آثار وولف تنیده شده است و در نتیجه آثار وولف در تمام اجزای متن، در عین از همگسستگی و کثرت به سمت وحدت کلی و انسجام در جریان اند.